آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا
آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا

پرسمان 49: آیا صحیح است که بگوئیم: «در روز نهم ربیع الاول تکلیف از شیعیان برداشته شده است»؟!!

پرسمان 49: آیا صحیح است که بگوئیم: «در روز نهم ربیع الاول تکلیف از شیعیان برداشته شده است»؟!!

حوزه علمیه قم: سید حسین شفیعی دارابی

بنام پروردگار بصیر و دوستدار اهل بصیرت. دوستان ارجمند سلام علیکم؛ طلوع دوّمین شب جمعه ماه پرفضیلت ربیع الأوّل؛ که مصادف با نهمین شب این ماه و آغازین شب امامت امام زمان (علیه السّلام) در سال جاری می باشد را به شما خوبان تبریک عرض می نمایم.

طرح پرسش:

با فرارسیدن نهم ربیع الأوّل، شاهد این هستیم که برخی از جریانات فکری معاند با وحدت امّت اسلامی، با سوء استفاده از احساسات پاک شیعیان بر این نکته تأکید می ورزند: «به جهت واقع شدن مرگ خلیفه دوّم در نهمین روز از ماه ربیع الأوّل ، در این روز هر نوع تکلیف الهی از شیعیان برداشته شده است؛ در نتیجه، در چنین روزی، شیعیان از انجام هر گناهی آزاد هستند و هیچگونه تکلیفی بر عهدة آنان نمی باشد»!!!؛ آیا چنین باوری، ریشه روائی دارد؟؛ و آیا می توان به مفاد چنین روایتی باورد اشت؟

 پاسخ:

 در پاسخ از این پرسش، نکاتی را یاد آور می شوم:

نکته اوّل: حتّی با قبول مسبوقیّت باور مذکور برای برخی از طوایف و اشخاص شیعی درگذشته؛ ولی به هیچوجه نمی توان دامن زدن به چنین باور در وضعیّت فعلی جهان اسلام را، اقدامی طبیعی تلقّی نمود؛ بلکه با قرائن و شواهد معتبر می توان گفت : همه آنانیکه در این سمت و سوی در حرکتند، به صورت خود خواسته و یا نا خواسته، در زمین دشمن بازی می کنند؛ و خود نمیدانند که با این باور و اقدام خویش، آب به آسیاب دشمنان اسلام و مسلمین می ریزند؛ تبلیغات بسیار وسیع جریانات شیعی مورد حمایت استکبار جهانی (به ویژه انگلیسیهای خائن و مکّار) در این راستا، شاهد صدقی بر مدّعای مذکور می باشد؛

نکته دوّم: مدافعان جریان فکری یادشده، برای فریب دادن اشخاص و احزاب شیعی، می کوشند تا باورنادرست خویش را مستند به روایت جلوه دهند؛ روایتی که در آن، از سوئی از قتل و کشته شدن خلیفۀ دوم در روز نهم ربیع الأوّل؛ و از ناحیه دیگر از نوشته نشدن گناهان در چنین روز، و آزاد بودن شیعیان از انجام هر گناه خبر داده شده است؛

نکته سوّم: اگرچه وجود چنین روایتی در برخی از متون روائی، غیر قابل انکار می باشد (از جمله: مجلسی، محمّد باقر، بحار الأنوار، ج ‏95، ص 351؛ ج ‏31، ص 120) ؛ ولی به علل ذیل، به هیچوجه نمی توان به مفاد چنین روایتی اعتمار نمود:

1-  این حدیث در منابع اولیه نیامده، و با توجه به محتوای آن که در صدد ایجاد و تبیین یکی از اعیاد بزرگ شیعیان بوده، بسیار بعید است که در هیچ کدام از کتاب های روایی نیامده باشد و بزرگانی مانند شیخ کلینی، شیخ صدوق و شیخ طوسی از آن غافل بوده باشند؛ عدم ذکر این روایت در چنین متون روائی می تواند دلیل بر غیر معتبر بودن آن باشد؛

2-   صرف نظر از بحث ارسال و انقطاع سند، اگر تنها راویان نام برده را در نظر بگیریم نام هیچ یک از آنان را در کتب رجالی نمی یابیم و کسی از عالمان شیعه از این افراد نام نبرده؛ بلکه در سند هیچ روایت دیگری واقع نشده اند؛

3-   این روایت به تفصیل بیان می کند که در روز نهم ربیع الأوّل، خلیفه دوم به قتل رسیده، و روز خوشحالی اهلبیت (علیهم السّلام) و شیعیان ایشان است  در حالی که تمامی مورّخان سنی و غالب مورّخان شیعه اذعان دارند که وی در اواخر ذی الحجه سال 23 هجری به دست فیروز ابو لؤلؤه (معروف به ابولؤلؤ) به قتل رسید. از میان مورّخان کهن، ابن سعد، یعقوبی، خلیفه بن خیاط، مسعودی، طبری، ابن اعثم و بلاذری قتل عمر را روز 26 یا 27 ذیحجه سال 23 ثبت کرده و مورخان بعدی غالباً نظر آنان را پذیرفته و نقل کرده اند؛ شیخ مفید نیز 26 ذیحجه را روز ترور و 29 آن ماه را روز مرگ عمر می داند. دیگر عالمان شیعه در طول تاریخ نیز همین نظریه را پذیرفته و گزارش کرده اند؛ چنانکه مرحوم مجلسی می نویسد: «اینکه گفته اند قتل عمر در ماه ذیحجه بوده بین فقهای شیعه امامیه مشهور است.» به رغم اعتبار و شهرت این قول، از حدود قرن ششم به بعد زمزمه قتل عمر بن خطاب در روز نهم ربیع آغاز شد. ابن ادریس حلّی (543ـ598) در کتاب فقهی السرائر می نویسد: در 26 ذیحجه سال 23 هجرت، عمر بن خطاب ضربه خورد و در 29 آن ماه مرد ...؛ سپس می گوید: «این مطلب برای برخی شیعیان اشتباه شده و تصور کرده اند نهم ربیع الاول روز مرگ اوست. اما این مطلب اشتباه و بر خلاف اجماع مورخان است؛ چنانکه شیخ مفید نیز بر آن تاکید کرده است

4-  مهم ترین اشکالی که به این خبر وارد است و آن را از درجه اعتبار ساقط می کند مطلبی است که به نقل از پیامبر اکرم (صلوات الله علیه و آله) به خدای متعال نسبت داده شده است: «به فرشتگان نویسنده اعمال دستور دادم به مدت 3 روز قلم  (= تکلیف) را از همه مردم بردارند و چیزی از گناهان آنان را ننویسند»؛ بی تردید، این مطلب با صریح آیاتی از قرآن؛ از جمله آیه  «وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ» ( زلزال، آیه : 7و8) مخالفت دارد؛ زیرا این آیه گوید: «هر که هموزن ذرّه‏اى بدى کند [نتیجه‏] آن را خواهد دید»؛ پس مباح و جایز بودن انجام گناه در طول سه روز و حتّی یک لحظه، گناه می باشد؛

5-   به علاوه آیا برداشتن تکلیف از بندگان به معنای ایجاد هرج و مرج و بر خلاف شیوه اهل بیت در تربیت بندگان خدا و دوستان خود برای دوری از گناه نیست؟ آیا معنای «رُفِعَ  الْقَلَم» که مرادف رفع تکلیف است می تواند به موارد خاصی توجیه یا تفسیر شود؟ ضمن اینکه روایت، رفع تکلیف را در مورد همه مردم دانسته و بر آن تأکید کرده است (یرفعوا القلم عن الخلق کلهم) این در حالی است که در همین خبر، سخن از اختصاص این عید به شیعیان و دوستداران اهل بیت به میان آمد.

6-  در این روایت می خوانیم : احمد بن اسحاق گفت با گروهی از دوستانم در سامرا حضور امام هادی (علیه السلام) رسیدیم. آن حضرت به اعمال عید مشغول بود و خادمانش را فرموده بود لباسهای نو بپوشند». این نکته قابل توجه است که عسکریین (علیهماالسلام) در سامرا چنین موقعیتی نداشتند که حتی شیعیان به آنان سلام کنند چه رسد که گروهی به خانه آن حضرت در آیند و آن امام توانسته باشد دور از چشم عباسیان و عامه متعصب، علیه آنان و خلیفه شان مراسم عید برگزار کند! گویا جاعلان این خبر در قرون ششم به بعد از مشکلات و محدودیت های امام هادی علیه السلام در سامرا اطلاع نداشته اند!

7-  مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان بحثی فلسفی درباره تداوم داشتن تکلیف مطرح کرده و می فرماید: «با توجه به اصول و سنت های الهی روشن می شود که تکلیف با انسان ملازم و همراه است تا زمانی که در دنیا باقی است... و رفع تکلیف از انسان مستلزم سرپیچی از قوانین و سنتهاست»

8-  سخن در این قسمت را با جمله ای از آیت الله صافی گلپایگانی درباره این روایت به پایان می بریم: «این روایت از نظر متن و سند ضعیف است و آن را در کتب معتبر و اصیل شیعه نیافتیم»؛

9-  بر فرض صحت سند این روایت، بازهم معتبر نمی باشد؛ زیرا خبر واحدی است که معارضات فراوانی دارد که نمی‌توان به آن تمسک نمود. از جمله معارضات این روایت علاوه بر عقل و گزارشات تاریخی وجود ده‌ها و صد‌ها آیه و روایت است که تکلیف را برای انسان ثابت نموده و اجازه تعدی و تجاوز از حدود و قوانین شرع را به هیچ کس نمی‌دهد. و چگونه ممکن است کسانی که مأمور هدایت انسان از ضلالت و گمراهی و گناه و تمرد هستند، مطالبی که از آن اباحه‌گری و لاابالی‌گری و بی‌بندوباری استفاده می‌شود را ترویج نمایند! مگر خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) نفرمود: «کُلُّ یَومٍ لا یُعصَی اللهُ فیهِ فَهُوَ یَومُ عید» : «هر روزی که در آن گناه نشود همان روز ، روز عید است» [- نهج البلاغه، حکمت ۴۲۸]

(حوزه علمیه قم/ سیدحسین شفیعی دارابی/ ساعت 45/1 بامداد شب جمعه 19 آذر ماه 1395ش= 9 ربیع الاول 1438ق).