آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا
آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا

کدام نواندیش دینی ضدّ روحانیت است؟

کدام نواندیش دینی ضدّ روحانیت است؟

حوزه علمیه قم: سیّد حسین شفیعی دارابی

بنام پروردگار بصیر و دوستدار اهل بصیرت. دستان عزیز و ارجمند سلام علیکم. شب چهارشنبه (17/ 9/ 1395ش) توفیق یافتم به مطالعه مطالب متنوّع بارگذاری شده در تلگرام خوب « دوستداران دارابکلا اوسا ومرسم» به پردازم؛ از میان همه آنها، نوشته ای تحت عنوان «اصولا چرا نواندیشی دینی روحانیت ستیز است؟» بیش از بقیه مطالب، جذب و جذبم نمود؛ نوشته ای که توسّط دوست محترم جناب آقای صفر قلی زاده (مدیر ارجمند وبلاگ دارابکلا 20) در تلگرام بارگذاری شده است؛ متأسّفانه مشغله فراوان اجرائی و آموزشی، مانع از این شده است که به صورت مفصّل به نقد تک تک فرازهای این نوشته به پردازم؛ ولی در عین حال نتونستم از نگارش نکات ذیل در این راستا دریغ ورزم، و راضی به چشم پوشی از آن شوم:

نکته اوّل: باورم این نیست که آقا صفر قلی زاده، معاند با نهاد مقدّس «روحانیت» است؛ و هدفش از بارگذاری این نوشته در عرصه مجازی نسبتا فراگیر، نمونه ای از اِعْمال عناد نسبت به اعضاء این نهاد خوش آوازه و خدوم بوده است؛ بلکه بر این باورم: جناب ایشان (که خوشبختانه بارها از ضرورت دفاع از اندیشه امام و رهبری سخن به میان آورده است)، از جمله دارابکلائیهای عزیزی است که خواهان رشد کمّی و کیفی نهاد روحانیت است، و از بالندگی چهره های روحانی دارابی و غیر دارابی نیز خرسند گشته و می گردد؛  

نکته دوّم: بنده از انگیزه جناب آقا صفر در سالروز گرامیداشت «روز دانشجو»، از گزینش و بارگذاری این نوشته در تلگرام گروهی دارای اعضائی فراوان، مطّلع نیستم؛ ولی دوستانه می گویم: هدیه خوبی نبوده است که جناب ایشان به نهاد روحانیت عرضه داشته است؛ زیرا اقتضاء طبیعی چنین روز هائی ماندگار، حرکت در جهت تقویت وحدت بین دو قشر تأثیر گذار دانشجو و روحانیت است و نه گام برادشتن در مسیری که ارمغانش جز تفرقه بین آنان نمی باشد؛

نکته سوّم: هیچگاه دفاع اینجانب و هرفرد مؤمن و متدیّن از نهاد مقدّس روحانیت، به معنی نفی هرگونه نقاط ضعف در بین اعضاء این نهاد سرفراز نمی باشد؛ زیرا واقعات موجود حاکی از این است که این نهاد مقدّس، هیچگاه  از آسیب «گرگ به لباس میش» در أمان نبوده و نخواهد بود؛ امّا این موجب نمی شود که ما، اصل نهاد روحانیت را مورد هجمه ای نادرست و غیرمنطقی قرار دهیم؛

نکته چهارم: قطعا منتقدان خیر خواه نسبت به کارکردهای برخی از روحانیون، همسو و همتا با کینه توزان معاند با نهاد مقدّس «روحانیّت» نخواهند بود؛ ولی  (همانگونه که اشاره شد) این موجب نمی شود که دوستان منتقد نیک اندیش، (دست کم به صورت ناخواسته) در زمین فوتبال معاندان با این نهاد بازی کنند؛ بدین جهت میگویم: انتظار از جناب آقا صفر و دیگر دوستان خوش طینت اینست که سنجیده تر و پخته تر عمل نمایند؛ به هرحال شعار فرهیختگان خیر اندیش این است : «هرسخن جائی دارد و هر نکته مقامی»؛

نکته پنجم: نگارنده این نوشته، جناب آقای دکتر مصطفی ملکیان است؛ وی  فرد نا آشنائی برای اینجانب نمی باشد؛ زیرا بنده مدّتهای زیادی هم با خودش مراوده داشتم و هم با دو برادر روحانی فاضل ایشان؛ به خوبی در یاد دارم که اینجانب در سالهائی نه چندار دور، برای طرح نقد منطقی به اندیشه های خلاف دینی یکی از روشنفکران (به اصطلاح) دینی به انگلیس پناه برده، بارها با جناب ملکیان گفتمان داشته ام، و از نقدهای او بر آراء آن شخص بهره جستم؛ امّا امروز می بینم که وی در دام همان شخص و در کمند جریان نامرئی وی گرفتار شده است؛ و بی باکانه به تحریف حقایق موجود در کارکردهای مثبت نهاد روحانیت می پردازد، و با زدن ماسک صبغه روشنفکری، نیزه از کار افتاده معاندان با نهاد مقدّس روحانیت را بدست گرفته و علیه آن می تازد؛

نکته ششم: بنده در قالب این نوشته، در پی نقد و پاسخ دهی به نوشته های جناب آقای ملکیان نیستم؛ چون نه این فضا را مناسب برای طرح اینگونه مباحث میدانم؛ و نه نوشته هایش را آراسته با برهان و منطق یافته ام؛ بلکه برعکس، معتقدم: اگر فردی بدون حبّ و بغض شخصی و گروهی به محتوای آن بنگرد، به خوبی می یابد که این نوشته، آلوده به زنگار تحریف، و آویخته به وارونه جلوه دادن حقایق، و آمیخته با افتراء و دروغ است؛ و در شمار نوشته هائی قرار دارد که نوسندگان آنها کوشیده اند تا «از کاه کوه درست کنند»!!؛

نکته هفتم: برای آنکه دوستان عزیز و خوانندگان ارجمند، بدانند : اینجانب در اشاره به نقائص موجود در این نوشته جناب ملکیان؛ بویژه در اتّصاف آن به «آمیخته بودن با افتراء و دروغ»، گزافه گوئی ننموده ام، تنها به طرح چهار  پرسش بسنده می نمایم:

1- آیا به راستی هر نواندیشی دینی، و نیز هرنو اندیش دینی در ستیز با نهاد روحانیت است؟؛ هر شخص منصفی (براساس واقعیات موجود در بستر تاریخ) اعتراف خواهد نمود که نه هر«نواندیشی دینی» در ستیز با روحانیت بوده است و نه هر «نو اندیش دینی» در این سمت و سوی حرکت نموده است؟؛ بلی می توان پذیرفت جریانات «نواندیشی دینی» که در زمین دین ستیزان بازی نموده اند و نیز «نواندیش نماها» ئی که در آبشخور استعمار گران آمریکائی و انگلیسی و مجموعه نظامهای استکباری به بازی گرفته شده  اند، در جرگه ستیز با نهاد روحانیت غوطه می خورند؛

2- آیا چهره هائی همانند زنده یاد «جلال آل احمد ها» (که به پدر روشنفکران دینی در دوره معاصر نام گرفته است) و دهها چهره نو اندیش دینی دیگر در گذشته و حال، در ستیز با روحانیت بوده و می باشند؟؛

3- آیا می توان هر مدّعی «نو اندیشی دینی» را، فردی صادق و خیر خواه دانست و کارکردهایش را مثبت تلقّی نمود؟ (؛ پیشنهادم به دوستان ارجمند این است: برای دست یابی به پاسخی درست، از مطالعه کتاب دو جلدی ماندگار «در خدمت و خیانت روشنفکران» مرحوم جلال آل احمد، دریغ نورزید)؛

3- آیا صحیح است که جناب ملکیان بنویسد: «زنده بودن روحانیت به این است که بگوید:چون من میگویم الف،ب است، شما هم بپذیرید که الف، ب است»؟!!؛ آیا دین اجازه میدهد که چنین اتّهامی به نهاد روحانیت زده شود؟؛ آیا با وجود ده ها گفتمان دینی صورت پذیرفته بین چهره های روحانی سرشناس در گذشته و حال با طیف های مختلف (حتّی گاه با معاندان دین)، کسی به خود اجازه میدهد که چنین اتّهامی به روحانیت بزند؟؛ آیا علّامه طباطبائی، شهید مطهّری، وهزاران عالم فرهیخته دینی اینچنین بوده اند؟؛ دوستان عزیز، برای آگاهی از دروغ بودن این سخن جناب ملکیان، شایسته است به فرازی از سخنان آقای «جوزپه آیلّو» (که خود یکی از مسلمانان شیعه ایتالیایی است) در جلسه نقد کتاب ارزشمند «مکاتبات علامه طباطبایی و فیلسوف شهیر فرانسوی هانری کوربن» (که در روز شنبه ۲۲ آذر ماه در یکی از سالن‌های شهر رم برگزار شد) توجّه نمائید؛ وی در بخشی از سخنانش در این نشست علمی، اینگونه سخن گفت:

«سئوالات مطرح شده از سوی کوربن در این کتاب شاید برای شما هم مطرح شده باشد لذا می‌توانید پاسخ سئوالات خود را در آن بیابید. بایستی سعی کنیم که رسانه‌های گروهی افکارمان را تحت تأثیر خود قرار نداده و خود به جستجوی حقیقت اقدام کنیم. اینجانب به عنوان یک ایتالیایی در ابتدای تشرف خود به اسلام با خواندن این کتاب برای  بسیاری از سئوالات خود پاسخ یافتم. علامه طباطبایی در کتاب خود فقط به ارائه پاسخ به کوربن اکتفا نمی‌کند بلکه، خواننده را با مفاهیم عمیق شیعی آشنا ساخته و پاسخ‌های عقلانی و فلسفی سؤالات مطروحه در ذهن آن‌ها را ارائه می‌دهد»؛

 4- آیا می توان نشستن روی منبر را به معنی تفوّق طلبی روحانیّت بر دیگران جلوه داد؟؛ آیا به لحاظ باورهای دینی ما می توانیم اینگونه نشستن را مجوّزی بر این بدانیم که چنین بنویسیم: «و باز این نظر است که می بینید روحانی به صورت سمبلیک هم روی منبر می نشیند یعنی از موضع بالا با مخاطبش مواجه می شود.یعنی اصلا بنا نیست که من و مخاطبان کنار هم بنشینیم، من در واقع بالا هستم. من بین آسمان و زمینم. از آسمان یک چیزهایی را می گیرم و به زمینیان تحویل میدهم و بنابراین زمینیان در موضع برابر با من نیستند»؟!!!؛ آیا اینگونه اتّهام زنی ها و نگارش اینگونه جملات، با روش منطقی سازگار است؟؛ آیا می توان این شیوه برخورد را، شیوه نواندیشی دینی برشمرد؟!!

نکته پایانی: از همه باورمندان به امام راحل (ره) و مقام معظّم رهبری انتظار می رود، مراقب طرفندهای دشمنان قسم خورده نهاد مقدّس روحانیت باشیم، و اسیر کمند فریب آنان نشویم؛ و کارکردهای غلط برخی از افراد در کسوت لباس مقدّس روحانیت را بهانه ای برای ستیز با این نهاد مقدّس قرار ندهیم؛ و همواره سعیمان بر این باشدکه دو سخن جاوید و سودمند ذیل امام راحل (ره) را، آوازه گوشهایمان قرار دهیم:  

الف-«تردیدی نیست که حوزه های علمیه و علماء متعهد در طول تاریخ اسلام و تشیع، مهم ترین پایگاه محکم اسلام در برابر حملات و انحرافات و کجروی ها بوده اند. علماء بزرگ اسلام در همه عمر خود تلاش نموده اند تا مسائل حلال و حرام الهی را بدون دخل و تصرف ترویج نمایند. اگر فقهاء عزیز نبودند معلوم نبود امروز چه علومی به عنوان علوم قرآن و اسلام و اهل بیت علیهم السلام به خورد توده ها داده بودند. جمع آوری و نگهداری علوم قرآن و اسلام و آثار و احادیث پیامبر بزرگوار و سنت و سیره معصومین علیهم السلام و ثبت، تبویب و تنقیح آنان . . . کار آسانی نبوده است» (صحیفه امام، ج‏21، ص: 274)

ب- «صدها سال است که روحانیت اسلام تکیه گاه محرومان بوده است... آنان در هر عصری از اعصار برای دفاع از مقدسات دینی و میهنی خود مرارتها و تلخیهایی متحمل شده اند و همراه با تحمل اسارتها و تبعیدها، زندانها و اذیت و آزارها و زخم زبانها، شهداء گرانقدری را به پیشگاه مقدس حق تقدیم نموده اند... در هر نهضت و انقلاب الهی و مردمی علمای اسلام اولین کسانی بوده اند که بر تارک جبینشان خون و شهادت نقش بسته است... علماء اصیل اسلام هرگز زیر بار سرمایه داران و پول پرستان و خوانین نرفته اند... روحانیتٍ متعهد، به خون سرمایه داران زالو صفت تشنه است و هرگز با آنان سرآشتی نداشته و نخواهد داشت» (صحیفه امام، ج‏21، ص: 275)

 (سید حسین شفیعی دارابی/ ساعت 45/ بامداد شب چهارشنبه: 17/ 9/ 1395ش= 7 ربیع الأوّل 1435ق).