4 تصنیف بسیار زیبا با صدای استاد شجریان
1- جان و جهان! دوش کجا بوده ای !
جان و جهان! دوش کجا بوده ای / نی غلطم، در دل ما بوده ای
دوش ز هجر تو جفا دیده ام / ای که تو سلطان وفا بوده ای
آه که من دوش چه سان بوده ام/ آه که تو دوش کرا بوده ای!
رشک برم کاش قبا بودمی/ چونک در آغوش قبا بوده ای
زهره ندارم که بگویم ترا / بی من بیچاره چرا بوده ای؟
یار سبک روح! به وقت گریز/ ! تیزتر از باد صبا بوده ای
بیتو مرا رنج و بلا بند کرد/ باش که تو بنده بلا بوده ای
رنگ رخ خوب تو آخر گواست / در حرم لطف خدا بوده ای
رنگ تو داری، که زرنگ جهان / پاکی، و همرنگ بقا بوده ای
آینهی رنگ تو عکس کسیست / تو ز همه رنگ جدا بوده ای
2- در همه دیر مغان نیست چو مـن شیدایی
در همه دیر مغان نیست چو مـن شیدایی / خرقـه جایی گرو باده و دفـتر جایی
دل کـه آیینـه شاهیسـت غـباری دارد / از خدا میطلبـم صحـبـت روشـن رایی
کردهام توبـه بـه دست صنـم باده فروش / کـه دگر می نـخورم بی رخ بزم آرایی
شرح این قصـه مگر شمـع برآرد بـه زبان / ور نـه پروانـه ندارد به سـخـن پروایی
کـشـتی باده بیاور که مرا بی رخ دوست / گـشـت هر گوشه چشم از غم دل دریایی
3- گر به تو افتدم نظر چهره به چهره رو به رو
گر به تو افتدم نظر چهره به چهره رو به رو / شرح دهم غم تو را نکته به نکته مو به مو
ساقی باقی از وفا باده بده سبو سبو/ مطرب خوش نوای را تازه به تازه گو بگو
در پی دیدن رخت همچو صبا فتاده ام / خانه به خانه در به در کوچه به کوچه کو به کو
می رود از فراق تو خون دل از دو دیده ام / دجله به دجله یم به یم چشمه به چشمه جو به جو
4- ما را همه شب نمیبرد خوابد
ما را همه شب نمیبرد خوابد / ای خفته روزگار دریاب
در بادیه تشنگان بمردند / وز حله به کوفه میرود آب
ای سخت کمان سست پیمان / این بود وفای عهد اصحاب
خارست به زیر پهلوانم / بی روی تو خوابگاه سنجاب
ای دیده عاشقان به رویت / چون روی مجاوران به محراب
من تن به قضای عشق دادم / پیرانه سر آمدم به کتاب
زهر از کف دست نازنینان / در حلق چنان رود که جلاب
دیوانه کوی خوبرویان / دردش نکند جفای بواب
سعدی نتوان به هیچ کشتن / الا به فراق روی احباب